مفهوم مقاومت اسلامی و قیود مؤثر در آن

پدیدآورنسرین انصاریان

نشریهمجموعه مقالات همایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم

منبع مقاله

کلمات کلیدی1343

چکیدهچکیدهانسان در مسیر زندگی همواره درگیر کشمکش¬های¬ درونی و بیرونی است که در برخورد با آنها می¬بایست یکی از دو راه تسلیم یا مقاومت را انتخاب ¬کند در دین ¬اسلام برای هر یک از این کشمکش-ها تعریف¬ خاصی وجود دارد و راه¬کار برخورد با هر یک از آنها با ظرافت ¬خاصی مشخص ¬شده؛ مواردی که راه برخورد با این کشمکش¬ها مقاومت است «مقاومت ¬اسلامی» نامیده¬ می¬شود این نوشته به دنبال پی¬بردن به مفهوم و قیدهای مؤثر در تعریف «مقاومت -اسلامی» بود، اهمیت بحث این است که با مشخص ¬شدن مفهوم و قیود «مقاومت ¬اسلامی» گستره و نحوه عمل¬کرد آن مشخص می¬گردد؛ روش ¬پژوهش توصیفی¬ تحلیلی و داده¬های پژوهش اکثر کتب لغوی، تفسیری، علوم ¬قرآنی و اخلاقی بودند؛ یافته¬های¬ پژوهش این شد که در مفهوم «مقاومت» بارهای ¬معنایی حق، اعتدال، اراده انجام عمل، مداومت، مراقبت برای اصلاح و در مفهوم «اسلام» بارهای معنایی صلح، انقیاد، صلابت و بالا برنده بودن وجود دارد و مفهوم «مقاومت ¬اسلامی» ملازم با سه قید ملازمت با ایمان، متصف ¬شدن به اخلاق ¬اسلامی و رعایت احکام ¬شرعی است.

share 3202 بازدید

 

مقدمه

 تاریخ ثابت­ کرده که در جوامع ­بشری همواره برخی امور در نزد انسان‌ها ارزش­ ویژه­ای دارند به­ گونه­ای که  حاضرند برای حفظ آن امور استقامت به­ خرج ­داده و از برخی متعلقاتشان دست بردارند، این امور چند نوع هستند نوع اول امور فردی و مادی است مانند «مال و ثروت»، افرادی که این امر برای آنها ارزش ویژه دارد؛ حاضرند برای حفظ آن مقاومت کرده و گاهی در این راه از جانشان نیز بگذرند دلیل امر این است که در نزد این افراد مال و ثروت ارزشی ­بالاتر از جان آنها دارد؛ نوع دوم اموری جمعی و همگانی است مانند حفظ وطن، افرادی که این امر برای آنها ارزش ویژه دارد در راه حفظ آن مقاومت کرده و این گروه نیز گاهی از جانشان هم برای حفظ آن می­گذرند؛ نوع ­سوم هم امور دینی هستند و افرادی که این امور برای آنها ارزش دارد نیز مانند گروه اول و دوم گاهی مقاومت را به حدی می­رسانند که جانشان را فدا می­کنند مقاومت ­اسلامی از نوع سوم است که در آن فرد مسلمان حاضر است برای حفظ دین اسلام و آرمانهای آن از جان و خواسته­های خود بگذرد.

سیر تاریخی بحث از مقاومت­های ­دینی حاکی از آن است که این امر قبل از اسلام و در بین سایر ادیان نیز بوده؛ تاریخ ­اسلام نیز سرشار از جان ­فشانیهای افراد و گروه­هایی است که در راه اسلام استقامت کرده و حتی از جانشان نیز گذشته­اند.

سیر نگارشی «مقاومت ­اسلامی» نیز به همان قرون ­اولیه اسلام می­رسد که در لابلای کتب­ تاریخی شرح حال مقاومت­ کنندگان و از جان­ گذشتگان دینی نوشته ­شده و در کتب ­اخلاقی  نیز به طرز رفتار و اخلاق ­اسلامی در این رابطه اشاره شده ­است.

در عصر حاضر نیز به دلیل تخصصی­ شدن هر علم به بحث‌هایی از قبیل سیاست ­مقاومتی، فرهنگ ­مقاومتی، اقتصاد مقاومتی و ....فراوان پرداخته ­شده و نوشته­های ­ارزشمندی نیز به رشته ­تحریر در آمده از جمله پیرامون اقتصاد مقاومتی کتابی با عنوان «اقتصاد­ مقاومتی درآمدی بر سیاستها و برنامه عمل» توسط حجت الله عبد الملکی نوشته شده که انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) آن را چاپ کرده یا اثر «مجموعه مقالات اقتصاد مقاومتی» که به همت گروه اقتصاد بنیاد پژوهشهای­ اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شده و در بردارنده 5 مقاله است.

در اکثر این کتب و مقالات در ابتدا بحث ­مختصری پیرامون مفهوم­ لغوی و اصطلاحی «مقاومت­ اسلامی» مطرح­ و سپس به بقیه اهداف پرداخته ­شده بنابراین به نظر می­رسد تاکنون پیرامون «مفهوم­ دقیق مقاومت ­اسلامی و قیود مؤثر در آن» مطلبی نوشته ­نشده از این رو این مقاله با این هدف نگاشته شده است.

مفهوم مقاومت اسلامی

برای رسیدن به مفهوم «مقاومت ­اسلامی» دانستن مفهوم «مقاومت» و «اسلام» لازم است.

1- مفهوم «مقاومت»

برای شناخت مفهوم «مقاومت» باید معنای لغوی و اصطلاحی آن را شناخت.

1. 1. 1- معنای ­لغوی

لغویان مصدر «قیام» را «نقیض جلوس» (ابن منظور،1414ق، ج12: ص496و ابن سیده، 1421ق، ج6: ص588) و «جلوس» را «نشستن» معنا کرده­اند (راغب اصفهانی، 1412ق، ص200) برخی نیز معنای آن را «نشستن برای استراحت» دانسته­اند (فیومی، 1414ق، ج1: ص105 و طریحی، 1375، ج4: ص58) برخی لغویان نیز برای این ریشه دو اصل قائلند یکی جماعت مردم و دیگری انتصاب یا عزم (ابن فارس، 1404ق، ج5: ص43).  

حاصل بررسی آراء لغویان این است که در معنای این ریشه چند بار معنایی وجود دارد که در برخی مشتقات آن یک یا دو بار معنایی بروز بیشتری دارد یا سیاق جمله­ای که یکی از مشتقات این ریشه در آن به کار رفته تقویت­ کننده یک یا دو بار معنایی است.

الف) اولین بار معنایی در این ریشه «حق» است لغویان در تبیین این معنا به چند آیه اشاره کرده­اند:

  مراد از «ذلِكَ الدِّينُ‏ الْقَيِّمُ‏» که در سه آیه آمده (توبه: 36؛ یوسف: 40؛ روم: 30) را دینی می­دانند که انحراف از حق نداشته باشد (ابن اثیر، 1376، ج4: ص135 و ابن منظور، 1414ق، ج12: ص502) یا «كُتُبٌ‏ قَيِّمَةٌ» (بینه: 3) را به معنای کتابی دانسته­اند که بیان ­کننده حق از باطل است (مرتضی زبیدی، 1414ق، ج17: ص590).

  هم­چنین واژه «اقامه» را به معنای «وفا کردن به حق» دانسته و به این آیه اشاره کرده­اند «لَسْتُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ حَتَّى‏ تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ»‏ (مائده: 68) لغویان در این آیه عبارت «تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ» را به این معنا می­دانند که حق تورات و انجیل را بر آورید يعنى با علم و عمل به آن وفا كنيد همچنين است در آيه: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ‏ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ...‏» (مائده: 66) (راغب اصفهانی، 1412ق، ص692).    

لغویان همچنین آورده­اند که خداوند در جایی که به نماز امر كرده یا نمازگزاران را ستوده لفظ «إقامة» آورده برای اینکه برساند حق نماز هنگامی اداء شده که با تمام شرایطش انجام شده باشد مانند آيه «أَقِيمُوا الصَّلاةَ» (بقره: 43) که امر به خواندن نماز کرده و «وَ الْمُقِيمِينَ‏ الصَّلاةَ» (نساء: 162) که  نماز گزاران را ستوده است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص692 و ابوجیب، 1408ق، ص309).        

­دومین ­بار معنایی در این ریشه «عدل و اعتدال» است لغویان در این رابطه به این آیات اشاره کرده­اند:

 « ..الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» «...كسانى كه چون خرج مى‏كنند اسراف نكنند و بخل نورزند و ميان اين دو معتدل باشند» (فرقان: 67) (فیومی، 1414ق، ج2: ص520 و طریحی، 1414ق، ج6: ص145).

«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ‏ أَقْوَمُ...» «اين قرآن خلق را به معتدل­ترین طريقه هدايت مى‏كند...» (اسراء: 9) (ابن سیده، 1421ق، ج6: ص590 و ابن منظور، 1414ق، ج12: ص499). 

  «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ‏ تَقْوِيمٍ‏» «ما انسان را به بهترين نظام خلقت خلق كرديم‏» (تين: 4) (طریحی، 1365، ج6: ص146).

 مراد از «تقویم» در آیه اخیر اعتدال و تناسب اندام ظاهرى انسان است که با استفاده از آیه «الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ»‏ «پروردگارى كه تو را آفريده و پرداخته و تناسب داده‏» (انفطار: 7) می­توان به صحت این قول پی­برد.

معنای «عدل و اعتدال» در سایر مشتقات این ریشه نیز وجود دارد به عنوان مثال مراد از «قِيمَة الشي‏ء»  «ارزش آن کالا بدون زیاده و نقصان» است (فراهیدی، 1409ق، ج5: ص231) یا مراد از واژه «قامت»، «حسن طول» است (ابن درید، 1988م، ج2: ص978 و ابن فارس، 1404ق، ج5: ص43)؛ در سایر مشتقات این ریشه مانند استقامت، تَقَوَّمَ‏ ، اسْتَقامَ‏، تقویم، قویم ، قوام و ... معنای اعتدال بروز بیشتری دارد (فراهیدی، 1409ق، ج5: ص231 و جوهری، 1376، ج5: ص2016).

سومین بار معنایی این ریشه عزم و اراده و شروع به انجام ­عمل است (ابن فارس، 1404ق، ج5: ص43 و راغب اصفهانی1412ق، ص690) در زبان فارسی نیز مراد از «بلند شو کار را انجام بده» این است که «شروع کن به انجام کار» مثالی که لغویان آورده­اند این است «حينما جاء الامتحان‏ قَامَ‏ زيدٌ يدرس» «هر گاه زمان امتحان آمد زید شروع کرد که درس بخواند» (حیدری، محمد، 1381، ص632).

لغویان برای صحت این بار معنایی به این آیات اشاره کرده­اند:

 «...إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ...» «...چون خواستيد به نماز بايستيد...» (مائده: 6).

  «وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ‏ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ‏...» «و اينكه وقتى بنده خدا برخاست که او را عبادت كند...» (جن: 19).

«...إِذْ قامُوا فَقالُوا..» «...بپا خاستند و گفتند...» (کهف: 14) (ابن منظور، ، 1414ق، ج12: ص497 و زمخشری، 1417ق، ج1: ص146).

چهارمین بار معنایی که لغویان برای این ریشه قائلند مداومت و ثبوت است (طریحی، 1375، ج6: ص143 و راغب اصفهانی، 1412ق، ص691). 

لغویان برای تبیین این معنا به این آیات اشاره کرده­اند:

 «وَ أَنْ‏ أَقِمْ‏ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً...» «و اين كه پيوسته روى اخلاص، بسوى اين دين بياور...» (يونس: 105).

 «الرِّجالُ‏ قَوَّامُونَ‏ عَلَى النِّساءِ» «مردان بر زنان پیوسته قيمومت و سرپرستى دارند...» (نساء: 34) (ابن منظور، 1414ق، ج12: ص497).

«وَ يُقِيمُونَ‏ الصَّلاةَ» «پیوسته نماز به پا می­دارند» (بقره: 3) (مرتضی زبیدی، 1414ق، ج‏17، ص590).

صحت بار معنایی مداومت و ثبوت را در آیه اخیر می­توان از این آیه به دست آورد «الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ‏» «کسانی که بر نماز خواندن خود مداومت دارند» (معارج: 3).

پنجمین­ بار معنایی که لغویان برای این ریشه بیان ­کرده­اند «مراقبت و اصلاح» است که برخی از آیاتی که به آن اشاره کرده­اند به قرار زیر است:

أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ‏ عَلى‏ كُلِّ نَفْسٍ...»‏ «آنكه مراقب اعمال همه كسان است‏....» (رعد: 33).

 «وَ يُقِيمُونَ‏ الصَّلاةَ...» «مراقب نماز خود هستند» (بقره: 3) (راغب اصفهانی، 1412ق، ص690).      

صحت مطلب را در آیه آخر می­توان از آیه «وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ‏» «...نمازهاى خويش را مواظبت كنند» (انعام: 92) به دست آورد.

واژه مورد بحث در این نوشته از  ریشه «ق و م»، «مقاومت» است که مصدر باب «مفاعله» از این ریشه بوده و بارهای ­معنایی گفته ­شده در آن بر اساس سیاق بروز می­کند.

1. 1. 2- معنای اصطلاحی

معنای اصطلاحی «مقاومت» در نزد لغویان «نهضت و برخاستن علیه شخص» است (حیدری، 1381، ص633 و فیروز آبادی، 1415ق، ج2: ص530).

2- مفهوم «اسلام»

دومین واژه که برای پی­بردن به مفهوم عبارت «مقاومت ­اسلامی» لازم است معنای لغوی و اصطلاحی «اسلام» است.

 

2. 1- معنای لغوی

      لغویان معنای ریشه «س ل م» را «مصون ­بودن از آفت­ظاهرى و باطنى» دانسته­اند (راغب اصفهانی، 1412ق، ص421 و ابن منظور، 1414ق، ج12: ص289) این مصون ­بودن گاهی باطنی است مانند عبارت قرآنی «قلب ­سلیم» که در دو آیه آمده (شعراء: 89 و صافات: 84)  و گاهی ظاهری است مانند آیه «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ» (انبياء: 69) «گفتيم: اى آتش بر ابراهيم سرد و سلامت شو».

   حاصل بررسی دیدگاه­های لغویان در این زمینه این است که چندین بار معنایی در کنار معنای ­اصلی این ریشه  وجود دارد.

 اولین بار معنایی این ریشه «صلح و سازش» است که لغویان با بیان آیه «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ‏ فَاجْنَحْ لَها...» «و اگر به صلح گرائيدند پس تو نيز به آن گراى...» (انفال: 61) به آن اشاره کرد­اند (ابن فارس، 1404ق، ج3: ص90).

دومین بار معنایی، «انقیاد» است که از کلام لغویان به دست می­آید انقیاد گاهی به معنای تسلیم­ شدن در جنگ است مانند آیه «...فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ‏ ...» «...اگر اينان از شما كناره ­گرفتند نه با شما شدند و نه با دشمن شما و تسليم عرضه شدند...» (نساء: 90) و گاهی «دادن» چیزی است مانند آیه «...وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ‏ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ...» «... و اگر خواستيد براى فرزندان خود دايه بگيريد، اگر فردى را كه در نظر مى‏گيريد به شايستگى به او حقى بدهيد گناهى بر شما نيست‏...» (بقره: 233).

گاهی نیز به معناى اطاعت است مانند آیه «...لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُم‏ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» «...ايمانشان واقعى نيست مگر وقتى كه تو را در مشاجراتى كه برايشان پيش مى‏آيد حكم قرار دهند و در دل خود از هر حكمى كه راندى احساس آزردگى نكنند حكم تو را بدون چون و چرا اطاعت کنند» (نساء: 65).

سومین بار معنایی برای این ریشه «صلابت و استواری» است دلیل مطلب این که لغویان معنای «سِلام» که جمع «سَلِمه» است را سنگ سخت و محکم می­دانند (ازهری، 1421ق، ج12: ص309 و طریحی، 1375، ج6: ص89؛ زمخشری، 1979م، ص306) و در بیان علت آن به صلابت سنگ و سست نبودن آن اشاره کرده­اند (مرتضی زبیدی، 1414ق، ج16: ص346 و ابن فارس، 1404ق، ج3: ص90) همین طور مراد از «سَلَمُ‏ و «سَلَامُ» را «درخت بزرگ» دانسته و دلیل خود را صلابت و محکمی آن بیان کرده­اند که موجب سلامت از آفت است (ابن منظور، 1414ق، ج12: ص297 و راغب اصفهانی، 1412ق، ص424).

چهارمین بار معنایی آن «بالا برنده ­بودن» است دلیل مطلب واژه ««سُّلَّم‏» به معنای «نردبان» است در علت نامگذاری آن لغویان آورده­اند كه انسان به وسيله نردبان به مكان­هاى مرتفعی که اميد سلامتى در آن مى‏رود می­رسد (راغب اصفهانی، 1412ق، ص424) واژه «سلّم» به معنای نردبان دو بار در  آیات انعام: 35 و طور: 38 آمده است.

واژه مورد بحث این نوشته «اسلام» است که مصدر باب «افعال» از این ریشه است که حاصل بررسی دیدگاه­های لغویان پیرامون این واژه این شد که آنان معنای «اسلام» را «انقياد و تسليم شدن می­دانند (ابن فارس،  1404ق، ج3: ص90 و صاحب، 1414ق، ج8: ص333).

با توجه به مطالب لغویان به نظر می­رسد در واژه «اسلام» معانی مصونیت، انقیاد، صلابت و موجب بالا رفتن وجود دارد.

2. 2- معنای اصطلاحی

در نزد عرف مردم واژه «اسلام» پس از بعثت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در مورد دين و شريعت آن حضرت به‏ كار می­رود اما معنای اصطلاحی آن را این­گونه بیان کرده­اند: «اظهار خضوع و قبول آنچه که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آورده است» (طریحی، 1375، ج6: ص89) برخی نیز آورده­اند: «اسلام انجام اعمال ظاهری است که شامل به زبان آوردن شهادتین و انجام واجبات و ترک نواهی می­شود» (تهانوی، ، 1969م، ج1: ص178).     

با توجه به مطالب گفته شده می­توان معنای ­اصطلاحی «اسلام» را این­گونه بیان­ کرد: اسلام پذیرش دینی ­الهی است که موجب مصون ­ماندن از آفات درونی و بیرونی است که با تسلیم­ شدن در برابر امری ­قاطع و با صلابت که موجب علو درجات انسان می­شود به دست می­آید.

واژه «اسلام» به صورت نکره در قرآن استعمال نشده اما همراه با «ال» چهار بار آمده (آل عمران: 19 و 85، مائده: 3، صف: 7) و «اسلامکم» یکبار (حجرات: 17) و «اسلامهم» یکبار (توبه: 74) و در همه موارد مراد «اسلام» اصطلاحی است.

قیود مؤثر در «مقاومت ­اسلامی»

محل بحث این نوشته مفهوم «مقاومت ­اسلامی» است و بیان دو مفهوم «مقاومت» و «اسلام» در ابتدا عنوان مقدمه برای این مطلب را داشتند مفهوم این عبارت ­ترکیبی دارای ملازمات و قیودی به شرح زیر است:

1- ملازمت با ایمان

اولین قید در «مقاومت ­اسلامی» ملازمت با ایمان است دلیل مطلب این که در برخی آیات که به استقامت­کنندگان وعده ­­الهی داده شده به ایمان آنها اشاره شده از جمله در آیه «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ ....» «به راستى آنان كه گفتند پروردگار ما اللَّه است و در پاى اين گفته خود استقامت ورزيدند ترسى ندارند..» (احقاف: 13) در این آیه ابتدا عبارت «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ» آمده که حاکی از اعتقاد الهی آنها است همچنین است در این آیه «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ...» «آنهايى كه گفتند پروردگار ما اللَّه است و بر گفته خود پافشارى و استوارى هم كردند ملائكه بر آنان نازل گشته...» (فصلت: 30).

  مقاومت ­اسلامیِ ملازم با اعتقاد الهی در آموزه­های اسلام «جهاد» نامیده می­شود واژه «جهاد» از ریشه «جهد» به معنای «مشقت» (ابن فارس، 1404ق، ج‏1: ص487) ‏و «نهایت تلاش  برای رسیدن به خواسته» است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص208 و جوهری، 1376، ج2: ص460) و در اصطلاح شرع  به معنای «بذل مال و نفس برای اعلاء کلمه اسلام و اقامه شعائر ایمان» است (طریحی، 1375، ج3: ص31) برخی مفسران در توصیف آن آورده­اند که جهاد در امری که مخالف ميل و طبع انسان باشد قابل تصور است و آن هنگامی میسر است که انسان به امر ديگری ايمان داشته باشد كه منافع آن بيش از آن تلاش باشد (طباطبایی، 1390ق، ج‏4: ص20) در آموزه­های دینی جهاد شامل دو قسم  اکبر و اصغر یا مقاومت درونی و بیرونی است که هر دو باید ملازم با ایمان باشند.

 2. 1. 1- در مقاومت درونی

جهاد اکبر مقاومت‏ در برابر دشمن ­درونی یعنی نفس است دشوارى سرپیچی از هوای ­نفس باعث شده كه نبى اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) جهاد با نفس را جهاد اكبر بنامند (ر.ک: مجلسی،  بی­تا، ج67: ص68).

   رابطه مستقیمی بین ایمان و مقاومت ­درونی وجود دارد، تبیین مطلب این که همه انسانها داراى غرایز حیوانی هستند و نیروی ایمان تنها وسیله­ای است که قادر به کنترل و هدایت آن به راه صواب است در آیه­ «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى» «و اما كسى كه از موقعيت پروردگارش ترسيده و از هواى نفس جلوگيرى كرده بهشت جايگاه او است»‏ (نازعات: 40- 41)‏ خوف ­الهی در کنار مقابله با نفس یعنی جهاد ­اکبر از شرایط ورود به بهشت دانسته شده بنابراین رابطه مستقیمی بین خوف ­الهی نشأت گرفته از ایمان و مقابله با نفس در جهاد اکبر وجود دارد به گونه­ای که هر اندازه خوف ­الهی بیشتر باشد موفقیت فرد در مقاومت علیه نفس بیشتر است.

این مطلب را از این آیه نیز می­توان فهمید:  «...إِنَ‏ النَّفْسَ‏ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي‏...» «نفس انسانى پيوسته به گناه فرمان مى‏دهد مگر آن را که پروردگارم رحم کند...» (یوسف: 53) برخی مفسران عدم توجه به هوای نفس را عدم میل و رغبت نفس ندانسته­اند بلکه آن را به دلیل خوف از مقام خدا که ناشی از ایمان است دانسته­اند (فخر رازی، 1420ق، ج18: ص470؛ صادقی تهرانی، 1406ق، ج30: ص97؛ حسینی همدانی، 1404ق، ج5: ص254).

 2. 1. 2- در مقاومت ­بیرونی

جهاد اصغر مقاومت در برابر دشمن بیرونی است که بین ایمان و این نوع مقاومت نیز رابطه مستقیمی وجود دارد اولین شاهد بر این مدعا این آیه است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا...‏» «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه با گروهى رو به رو مى‏شويد، پس ثابت قدم باشيد...» (انفال: 45) آیه می­رساند که از نشانه‏هاى بارز ايمان ثبات­ قدم در همه‏ى زمينه‏ها به ويژه در پيكار با دشمنان حق است.

 دومین شاهد این آیه است: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا...» «هان اى پيغمبر! تحريض كن مؤمنين را بر كارزار اگر از شما بيست نفر خويشتن‏دار يافت شوند بر دويست نفر غلبه مى‏يابند و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند غالب مى‏شوند، به خاطر اينكه آنان مردمى هستند كه نمى‏فهمند...» (انفال: 65)‏ تبیین مطلب این که این آیه به میزان قدرت ایمان در غلبه بر دشمن اشاره می­کند.

همانطور که بیان شد یکی از بارهای معنایی ریشه «مقاومت»، «اراده شروع عمل» و دیگری «ثبات در عمل» است یعنی برای جهادگر اسلامی عزم بر شروع عمل و ثبات قدم داشتن اهمیت دارد و غلبه حتمی بر دشمن مراد نیست از این رو اگر جهادگر اسلامی بر دشمن غلبه كند پيروز است و مأجور، و اگر دشمن بر او غلبه كند پیروز نیست ولی همچنان در دنیا و آخرت مأجور است اجر دنیوی او هدایت شدن به راه راست است بنابر آیه «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا...» «و كسانى كه در اقامه دين ما مجاهده مى‏كنند ما به سوى راه‏هاى خود هدايتشان مى‏كنيم...» (عنکبوت: 69) و  اجر اخروی او متصف شدن به حیات طیب است بنابر آیه «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ...» « به كسانى كه در راه خدا كشته مى‏شوند مگوييد مردگانند بلكه زندگانند...» (بقره: 154).

 علاوه بر بیان اجرهای استقامت کنندگان در برخی آیات برای تربیت ایمان آورندگان، از مقاومت انبیاء ­الهی و اقوام موحد مانند اصحاب اخدود (سوره بروج)، ساحران فرعون (طه: 71- 75)، مؤمن آل‏فرعون (مؤمن: 26- 45)، آسيه همسر فرعون (تحريم: 1، 11)، اصحاب كهف (كهف: 13- 20) و مسلمانان صدر اسلام‏ (نحل: 105، 110؛ آل‏عمران: 186) سخن به میان آمده است که به این وسیله الگویی عملی را به آنها معرفی کرده است.

آنچه از آیات به دست می­آید این است که نقطه مقابل گروه رستگار جهادگر دو گروه هستند:

گروه اول سست ایمانانی که در مواجهه با آزارهای دين ستيزان، تاب نياورده و از ايمان خود دست كشيده‏اند که این آیه به آنها اشاره می­کند: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ...» «و بعضى از مردمند كه مى‏گويند به خدا ايمان آورديم ولى همين كه به خاطر خدا اذيت مى‏شوند شكنجه مردم را همسنگ عذاب خدا مى‏كنند...» (عنكبوت: 10).

‏ گروه دوم کسانی هستند که قصد مقابله با خداوند را داشتند گرچه بنابر آیه «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ...» «...هيچ چيزى خدا را عاجز نمى‏كند...» (فاطر: 44) و ضرر مقاومت در برابر خداوند تنها به خودشان برمی­گردد و  بنابر آیه «... فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ ...» (رعد: 27) دچار اضلال­الهی گشته که اضلالی مجازاتى است، به این معنا كه وقتى كسى در برابر حق خاضع نبوده و مقاومت‏ کرد، خدا او را گمراه‏تر مى‏سازد.

  علت مقاومت منفی گروه دوم که در بیشتر مواقع منجر به پیکار می­شود پیروی از خواهش­های نفس است به عنوان مثال قرآن علت برخی مقاومت­های منفی را تأثير تعصّبات قومى و نژادى‏ اقوام در مقابل دعوت پيامبران می­داند (ر.ک: بقره: 170؛ مائده: 104؛ اعراف: 28؛ يونس: 78 و ...)؛ چنان‏كه يهود فقط به جهت برانگيختن پيامبر اکرم‏ (صلی الله علیه و آله) ازميان نژاد عرب و نه نژاد آن‏ها، از پذيرش اسلام امتناع ورزيدند (طوسی،  بی­تا، ج1: ص345).

2. 2- متصف ­بودن به اخلاق­ اسلامی

دومین ­قید در مفهوم مقاومت ­اسلامی «ملازمت با اخلاق ­اسلامی» است؛ واژه «اخلاق» از ریشه «خلق» است که لغویان «خلق» را «طبیعت» (فراهیدی، 1409ق، ج4: ص151) و «سجیه» معنا کرده­اند (ابن­منظور، 1414ق، ج10: ص86) معنای اصطلاحی آن نزد دانشمندان علم ­اخلاق این­گونه بیان شده: اخلاق يك حالت نفسانى ثابت است كه موجب مى‏شود كارهاى مناسب با آن حالت، بدون نياز به فكر و دقت، به آسانى از انسان سر بزند[1]، مراد از ملازمت اخلاق با مقاومت ­اسلامی در این نوشته «اخلاق ­اسلامی» است.

«اخلاق ­اسلامی» رابطه مستقیمی با «ایمان» دارد زیرا پشتوانه و اعتبار همه فضایل اخلاقی، ایمان به خدا است به گفته یکی از بزررگان معاصر اگر ایمان نباشد اخلاق‏ مانند اسكناسى بدون پشتوان است (مطهری، 1377، ج23: ص761).

 2. 2. 1- ملاک ­مقاومت در اخلاق ­اسلامی

ملازمت و رعایت اخلاق ­اسلامی در هر دو نوع مقاومت­ درونی و بیرونی ضروری است و هر یک ملاک خاص خود را دارد.

الف) در مقاومت­ درونی

ملاک ­اخلاق در مقاومت ­درونی «اعتدال» است زیرا از یک طرف مقاومت ­مطلق در برابر غرائز و خواسته­های ­نفسانی امکان­پذیر نیست و موجب نابودی جان و نسل انسان می­شود و از طرفی پیروی بی­چون و چرا از نفس نیز انسان را به هلاکت معنوی می­اندازد پس می­بایست اعتدالی را در این امر برقرار کرد و حد و مرزی را برای پیروی از غرائز مشخص نمود که به کمک آن انسان بتواند افسار غرایزسرکش خود را با چارچوبی که شرع مشخص کرده رام کند به عنوان مثال می­بایست به اندازه‏اى غذا بخورد كه نه احساس سنگينى كند نه احساس گرسنگى، زيرا هدف از غذا خوردن زنده­ ماندن و توان­يافتن برای عبادت است و سنگينى ­معده مانع از عبادت مى‏شود و درد گرسنگى نيز دل را سرگرم مى‏كند و از عبادت باز مى‏دارد؛ پس هدف اين است كه معتدل غذا بخورد (فیض­کاشانی، 1372، ج5: ص234) از این رو دانشمندان علم اخلاق آورده­اند که اگر انسان به دنبال هوای ­نفس باشد، از قيد مذهب و اخلاق آزاد شده و نمى‏تواند در برابر غرايز مقاومت‏ كند (موسوی لاری، 1376، ص44) گواه صحت مطلب وجود بار معنایی «اعتدال» در معنای ­لغوی ریشه «مقاومت» است همان­گونه که در بحث لغوی بیان ­شد.

ب) در مقاومت بیرونی

ملاک اخلاق در مقاومت بیرونی «عدالت ­اسلامی» است همانطور که در این آیات اشاره شده است:

«وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا ...‏» و در راه خدا با كسانى كه با شما سر جنگ دارند كارزار كنيد اما تعدى روا مداريد...» (بقره: 190).

 و آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا‏...»  «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همواره براى خدا قيام كنيد و از روى عدالت گواهى دهيد، دشمنى با جمعيتى، شما را به گناه (ترك عدالت) نكشاند...» (مائده: 8).

در بحث لغوی نیز بیان ­شد که یکی از بارهای­ معنایی «مقاومت» «عدم انحراف و پیروی از حق و عدالت» است.

رعایت هر دو ملاک ­اخلاقی یعنی «اعتدال» در مقاومت ­درونی و «عدالت ­اسلامی» در مقاومت­ بیرونی موجب صلابت و بالارفتن مقام ­معنوی انسان می­شود همان­گونه که یکی از بارهای­ معنایی «اسلام» «صلابت و بالا رونده بودن» بود.

2. 2. 2- صبر در اخلاق ­اسلامی

مهمترین صفت ­اخلاقی که پیروی از این ملاک­ها را تقویت ­می­کند «صبر» است که بنابر آیه «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ‏» (احقاف: 35) از صفات ­پیامبران دانسته­ شده؛ برخی از بزرگان­ دینی برای صبر در برابر مقاومت ­درونی و بیرونی قائل به عناوین ­خاصی هستند به این مضمون که صبر در برابر نفس و شهوت  را «عفت» و صبر در برابر مکروهات بیرونی را «سعه صدر» می­نامند (طریحی، 1375، ج3: ص359). 

معناى صبردر مقاومت ­درونی اين است كه انسان استقامتى داشته ­باشد كه بتواند كنترل ­نفس خود را در دست بگیرد به عنوان مثال کسانی که شرایط ازدواج را ندارند بنابر آیه «... أَنْ‏ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ ...» (نساء: 25) دعوت به صبر شده­اند که به این وسیله مانع از انجام عمل خلاف عفت شوند.

 تبیین مفهوم صبر در مقاومت ­بیرونی مقدماتی دارد و آن این که صبر دو نوع است اول صبر در برابر مصائبی که انسان اختیاری در حادث ­شدن آنها ندارد دوم صبر در برابر مصائبی که  انسان در آنها اختیار دارد؛ پیداست که انسان می­بایست در برابر مصائبی صبر کند که در آن اختيارى ندارد، مانند مرگ، بيماري، حمله دشمن قوی و ...  اما مصائبى كه اختيار انسانها در آن مدخليت دارد مانند ظلمهايى كه متوجه عرض و ناموس و جان آدمى است، بايد به مقدار توانايى در دفع آن بکوشد (طباطبایی، 1390ق، ج19: ص304).

شاهد مطلب آیه زیر است: «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا...» «به كسانى كه ستم كرده‏اند متمايل نشويد...» (هود: 113) این آیه حاکی از آن است که در برابر ظالم نباید انعطاف از خود نشان داد بلکه می­بایست در برابر او ایستاد و اگر به او تعدى شود، به همان مقدار مقابله كند (مکارم شیرازی، 1371، ج2: ص33).

بنابر این صبر زمانی شایسته است كه نيروى انسان به تنهايى نمى‏تواند حادثه‏اى را كه پيش آمده بر وفق مصلحت خود بر طرف سازد در این رابطه می­توان به این آیه اشاره کرد: «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة...» «اين عده دو برابر اجر خواهند داشت چون هم صبر كردند و هم بديها را با خوبيها دور نمودند...» (قصص: 54) سیاق آیه حاکی از آن است که آزار و شکنجه های ­فراوانی از طرف کفار در صدر اسلام به مسلمانان‏ می­رسید، در این آیه صبر مسلمانان، «حسنة» و آزار مشركان «سيئّة» نامیده ­شده اين تعبير می­رساند كه تنها سلاح شخص ناتوان صبر است و مقاومت‏ بدون اسلحه، نوعی خودكشى است بنابراين، صبر انسان ضعيف، خردمندى، حكمت و شجاعت است مشروط بر اين‏كه براى از بين بردن ناتوانى و عوامل آن، تلاش كند (مغنیه، 1378، ج6: ص128).

اما در جایی که انسان قدرت مقابله را دارد صبر جایز نیست همان­گونه که آمده: «...فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ‏ وَ يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ ...» «... اگر از شما كناره نكردند و اطاعت عرضه نداشتند و دست از دشمنى باز نگرفتند، هر جا كه آنها را يافتيد بگيريد و بكشيدشان...» (نساء: 91).

2. 3- رعایت احکام شرعی

قید سوم در مفهوم مقاومت ­اسلامی ملازمت با احکام ­شرعی است به این معنا که در هر دو نوع مقاومت­ درونی و بیرونی رعایت احکام ­شرعی ضروری است.

2. 3. 1- در مقاومت­ درونی

ملازمت و رعایت احکام ­شرعی در مقاومت ­درونی ضروری است دلیل مطلب این که برخی مفسران مراد از «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» را که جزء احکام­ شرعی هستند جهاد اکبر دانسته­اند (مهائمی، 1403ق، ج1: ص156).

این مطلب را از آیه زیر نیز می­توان به دست آورد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ ...» «شما كه ايمان داريد ركوع كنيد و به سجده بيفتيد و پروردگارتان را بپرستيد و نيكى كنيد شايد رستگار شويد و در راه خدا كارزار كنيد چنان كه سزاوار كارزار كردن براى او است...» (حج: 77- 78).

 در این آیه به دنبال امر به «رکوع، سجود، عبادت و اعمال نیک» امر به «جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» کرده که برخی مفسران مراد از این عبارت را جهاداکبر ( بغوی، 1420ق، ج3: ص354 و بروجردی، 1366، ج4: ص415) و برخی اعم از جهاد اکبر و اصغر دانسته­اند (طباطبایی، 1490ق، ج‏14: ص411 و ابن­جزی، 1416ق، ج2: ص47).

 در صورت پذیرش هر یک از دو قول «رکوع، سجود، عبادت و ...» جهاد اکبر به حساب آمده زیرا انجام آنها مبارزه با نفس را می­طلبد و همه این امور جزء احکام هستند بنابر این تمامی آیات ­الاحکام را می­توان آیاتی دانست که به مواردی از جهاد اکبر اشاره دارند.

 

2. 3. 2- در مقاومت ­بیرونی

رعایت احکام در مقاومت ­بیرونی نیز ضروری است که با توجه به شرایط فرد و جامعه می­توان آنها را به چند دسته تقسیم کرد:

الف) مجادله و بیان برهان: هنگامی که ضرر جنگیدن برای اجتماع بیشتر از نفع آن باشد یا مسلمانان نیروی کافی برای جنگ را نداشته­ باشند یا اقامه برهان و جدل کارسازتر است حکم این است که از طریق جدل و برهان اقدام شود همان­گونه که در آیه زیرآمده: «ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...» «با فرزانگى و پند دادن نيكو به راه پروردگارت دعوت­ كن و با مخالفان به طريقى كه نيكوتر است مجادله كن كه پروردگارت كسى را كه از راه او گمراه شده بهتر شناسد...» (نحل: 125) روش پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در اوایل بعثت این­گونه بود.

 دلیل امر این است که دلها تنها در برابر برهان و استدلال خاضع مى‏شوند و عقيده و ايمان با زور و شمشير ایجاد نمی­شود برخی آیات مانند «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ ...» «هيچ اكراهى در اين دين نيست‏...» (بقره: 255) گواه صحت این مطلب است (طباطبایی، 1390ق، ج‏4: ص163).

شبهه­ای در این جا مطرح است و آن این که این مطلب بر خلاف آیاتی است که دستور به قیام مسلحانه با کافران داده شده، پاسخ این است که دستور به قتال در آیات در برابر کسانی است که علاوه بر قانع­ نشدن با برهان مانع از دعوت به حق می­شدند گواه مطلب این آیه است: «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ..» «و با ايشان كارزار كنيد تا به كلى فتنه ريشه ‏كن شود...» (بقره: 193)، که حاکی از آن است که جنگ با کافران به دلیل دفع فتنه آنان است نه به دلیل عدم اعتقاد به دین الهی (همو).

ب) سازش: در شرایط خاصی صلح و سازش بر جنگ اولویت دارد که برخی آیات به این امر اشاره می­کنند مانند آیه «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها ...» «و اگر به صلح گرايند، تو نيز به صلح گراى...» (انفال: 61).

ج) عدم ­همکاری با دشمن : در برخی آیات خطاب به مؤمنان آمده که با برخی افراد و گروهها سر سازش نداشته و آنها را اولیاء خود نگیرند  از جمله با کفار (نساء: 144)‏، اهل کتاب (مائده: 51)، کسانی که دین َما را بازیچه می­گیرند (مائده: 57)، پدران و برادان کافرتان (توبه: 23) و دشمن  خدا و خودتان (ممتحنه: 1).

د) قيام مسلحانه :  برخی آیات دعوت به قیام­ مسلحانه کرده­اند از جمله:

 «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ...» «چرا در راه خدا پيكارنمى‏كنند...» (نساء: 75).

و آیه «فَلْيُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ...» «پس كسانى كه زندگى دنيا را مى‏فروشند، و آخرت را مى‏خرند، بايد در راه خدا پيكار كنند...» (نساء: 74).

و در صورت حکم به قیام مسلحانه احکام ­خاصی برای قیام دارد از جمله:

 - جنگ ­نکردن در ماههای­حرام: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ ..» «يعنى مى‏پرسند ترا اى محمد از ماه­حرام كه حكم مقاتله ­كردن در او چيست بگو كه مقاتله در او كردن گناه ­كبيره است...» (بقره: 217).

- جنگ با کافران در مسجد الحرام به شرط این که آنها شروع کننده جنگ باشند «...وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ...» «...مقاتله نكنيد با كافران نزد مسجد الحرام تا  زمانی كه آنها مقاتله­كنند با شما در آنجا...» (بقره: 191).

- پشت ­نکردن به جنگ مگر به عنوان حیله­ جنگی: «‏يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ...» «اى آنان كه ايمان آورده‏ايد هر گاه با تهاجم­ كافران در ميدان­ كارزار روبرو شويد مبادا از بيم آنها پشت به دشمن كرده و از جنگ بگريزيد مگر آنكه به منظور به كار بردن حيله­ جنگى باشد و يا بخواهد به گروه خود ملحق ­شود...» (انفال: 15- 16).

- آماده­ کردن تجهیزات­ جنگی در حد توان: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ...» و آماده كنيد براى (كار زار با) ايشان هر چه را مى‏توانيد از نيرو و از اسبان بسته ­شده...» (انفال: 60).

- حلال ­بودن غنائم­ جنگی برای مسلمانان: ««فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَيِّباً» «بخورید در آنچه غنیمت برده­اید حلال و طیب...» (انفال: 69).

نتیجه­گیری

·        «مقاومت» مصدر باب «مفاعله» از ریشه «ق و م» به معنای «نقیض ­نشستن» است و در آن بارهای ­معنایی حق، اعتدال، اراده انجام عمل، مداومت و مراقبت برای اصلاح وجود دارد و در اصطلاح به معنای «نهضت و برخاستن علیه شخص» است.

·        «اسلام» مصدر باب «افعال» از ریشه «س ل م» به معنای مصون­ بودن از آفت ­ظاهری است و در آن بارهای­ معنایی صلح، انقیاد، صلابت و بالابرنده ­بودن وجود دارد و معنای اصطلاحی آن «پذیرش دینی ­الهی است که موجب مصون­ ماندن از آفات­ درونی و بیرونی است که با تسلیم­ شدن در برابر امری­ قاطع و با صلابت که موجب علو درجات انسان می­شود به دست می­آید» قیود ­مؤثر در معنای «مقاومت ­اسلامی» ملازمت با ایمان، متصف ­بودن به اخلاق ­اسلامی و رعایت ­احکام­ شرعی است.

·        بین ایمان و مقاومت­ درونی و بیرونی رابطه­ مستقیم وجود دارد.

·        در اخلاق ­اسلامی ملاک ­مقاومت­ درونی «رعایت­ اعتدال» و در مقاومت ­بیرونی «عدالت ­اسلامی» است.

·        نیروی­ تقویت­ کننده این ملاکها «صبر» است که در مقاومت­ درونی در برابر سرکشی­ غرائز و در مقاومت ­درونی در برابر عوامل ­بیرونی خارج از اختیار انسان است.

·        رعایت ­احکام­ شرعی در هر دو نوع مقاومت ضروری است در مقاومت­ درونی شامل همه احکام­ فردی می­شود و در مقاومت­ بیرونی با توجه به شرایط­ فرد و جامعه شامل احکام مجادله و بیان ­برهان، سازش، عدم ­همکاری با دشمن و قیام ­مسلحانه می­شود.

 

کتابنامه

1.ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم، چ4، 1367.

2.ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، 3جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1988 م.

3.ابن سيده، على بن اسماعيل، المحكم و المحيط الأعظم، 11جلد، دار الكتب العلمية - بيروت، 1421ق.

4.ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، 6جلد، مكتب الاعلام الاسلامي - قم، چاپ: اول، 1404ق.

5.ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، 15جلد، دار صادر - بيروت، چاپ: سوم، 1414ق.

6.ابن‏جزى، محمد بن احمد، التسهيل لعلوم التنزيل، 2جلد، شركة دار الأرقم بن أبي الأرقم، بيروت، 1416ق.

7.ابوجيب، سعدى، القاموس الفقهي لغة و اصطلاحا، 1جلد، دار الفكر - دمشق، چاپ: دوم، 1408ق.

8.ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، 15جلد، دار احياء التراث العربي - بيروت، چاپ: اول، 1421ق.

9.بروجردى، محمدابراهيم، تفسير جامع، 7جلد، كتابخانه صدر - ايران - تهران، چاپ: 6، 1366.

10.بغوى، حسين بن مسعود، تفسير البغوى المسمى معالم التنزيل، 5جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1420ق.

11.     تهانوى، محمدعلى بن على، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، 2جلد، مكتبة ناشرون - بيروت، 1996م.

12.     جزايرى، محمدعلى، دروس اخلاق اسلامى، 1جلد، حوزه علميه قم، مركز مديريت، قم، چاپ: 2، 1388.

13.جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، 6جلد، دار العلم للملايين، بيروت، 1376ق.

14.حسينى همدانى، محمد، انوار درخشان در تفسير قرآن، 18جلد، لطفى - ايران - تهران، چاپ: 1، 1404ق.

15.     حيدرى، محمد، معجم الأفعال المتداولة و مواطن استعمالها، 1جلد، المركز العالمي للدراسات الاسلاميه، قم، چاپ: اول، 1381.

16.راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، 1جلد، دار القلم - بيروت،  1412ق.

17.زمخشرى، محمود بن عمر، أساس البلاغة، 1جلد، دار صادر - بيروت، چاپ: اول، 1979 م.

18.زمخشرى، محمود بن عمر، الفائق فى غريب الحديث، 4جلد، دار الكتب العلمية - بيروت، 1417ق.

19.زمخشرى، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل، 4جلد، دار الكتاب العربي - لبنان - بيروت، چاپ: 3، 1407ق.

20.صاحب، اسماعيل بن عباد، المحيط فى اللغة، 11جلد، عالم الكتب - بيروت، چاپ: اول، 1414ق.

21.صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، 30جلد، فرهنگ اسلامى، قم، چ2، 1406ق.

22.طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، 20جلد، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت، چاپ: 2، 1390ق.

23.طريحى، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، 6جلد، مرتضوي - تهران، چاپ: سوم، 1375.

24.طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، 10جلد، دار إحياء التراث العربي - لبنان - بيروت، چاپ: 1.

25.فخر رازى، محمد بن عمر، التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، 32جلد، دار إحياء التراث العربي - لبنان - بيروت، چاپ: 3، 1420ق.

26.فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، 9جلد، نشر هجرت - قم، چاپ: دوم، 1409ق.

27.فيروز آبادى، محمد بن يعقوب، القاموس المحيط، 4جلد، دار الكتب العلمية - بيروت، چاپ: اول، 1415ق.

28.فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، راه روشن: ترجمه كتاب المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، 8جلد، آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى - مشهد مقدس (ايران)، چاپ: 1، 1372 ه.ش.

29.فيومى، احمد بن محمد، المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى، 2جلد، موسسه دار الهجرة - قم، چاپ: دوم، 1414ق.

30.مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (عليهم السلام)، 110جلد، دار إحياء التراث العربي - لبنان - بيروت، چاپ: 1.

31.مرتضى زبيدى، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، 20جلد، دار الفكر - بيروت، چاپ: اول، 1414ق.

32.مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، 28جلد، صدرا - قم (ايران)، چاپ: 8، 1377.

33.مغنيه، محمدجواد، ترجمه تفسير كاشف، 8جلد، بوستان كتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - ايران - قم، چاپ: 1، 1378.

34.مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، 28جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 10، 1371.

35.موسوى لارى، مجتبى، رسالت اخلاق در تكامل انسان، 1جلد، حوزه علميه قم، دفتر تبليغات اسلامى، مركز انتشارات - قم (ايران)، چاپ: 4، 1376.

36.مهائمى، على بن احمد، تفسير القرآن المسمى تبصير الرحمن و تيسير المنان، 2جلد، عالم الكتب - لبنان - بيروت، چاپ: 2، 1403ق.

37.نراقى، مهدى بن ابى‏ذر، جامع السعادات، 3جلد، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت (لبنان)، چ4.